سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه نهال های تقوا کاشت، میوه های هدایت چید . [امام علی علیه السلام]
قطره ی شبنم

روز بیست و چهارم ذی الحجه روز مباهله

خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»[1]

 هر گاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو؛ بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. 

 معنای مباهله

مباهله در اصل از ماده «بهل»، (بر وزن اهل) به معنى رها کردن و قید و بند را از چیزى برداشتن است، و از نظر مفهوم متداول که از آیه فوق گرفته شده، به معنى نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، بدین ترتیب که افرادى که با هم گفتگو در باره یک مساله مهم مذهبى دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.

شان نزول آیه

 این آیه و آیات قبل از آن در باره هیات نجرانى است که آنها خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیده‏اى فرزندى بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه‌ «إِنَّ مَثَلَ عِیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ ...» نازل شد و هنگامى که پیامبر ص آنها را به مباهله دعوت کرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به‏ شخصیتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:«شما فردا به محمد صلی الله علیه وآله وسلم، نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزى در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، آمد در حالى که دست على بن ابى طالب علیه السلام، را گرفته بود و حسن و حسین ع در پیش روى او راه مى‏رفتند و فاطمه سلام الله علیها، پشت سرش بود، نصارى نیز بیرون آمدند در حالى که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامى که نگاه کرد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از على علیه السلام، هستند و آن بانو دخترش فاطمه سلام الله علیها، است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیک‏ترین افراد به قلب او است ...

سید که یکی از اعضای هیئت نجرانی است، به اسقف گفت:«براى مباهله قدم پیش گذار».اسقف گفت: نه، من مردى را مى‏بینم که نسبت به مباهله با کمال جرأت اقدام مى‏کند و من مى‏ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمى‏گذرد در حالى که در تمام دنیا یک نصرانى که آب بنوشد وجود نداشته باشد.

اسقف به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، عرض کرد:« اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمى‏کنیم بلکه مصالحه مى‏کنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، با آنها مصالحه کرد.

و در روایت دیگری آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت:« من صورتهایى را مى‏بینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوه‏ها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانى تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند[2]

 دعوت به مباهله یک دلیل روشن بر حقانیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم‏

در آیه فوق خداوند به پیامبر خود دستور مى‏دهد که هر گاه پس از استدلالات روشن پیشین کسى در باره عیسى با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد «مباهله» کن که فرزندان و زنان خود را بیاورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت کن و دعا کنید تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.

در روایات اسلامى وارد شده هنگامى که پاى مباهله به میان آمد نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند، و با بزرگان خود به شور بنشینند، نتیجه مشاوره آنها که از یک نکته روان‏شناسى سرچشمه مى‏گرفت، این بود که به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید، زیرا حقیقتى در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسیار محدودى از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او به پرهیزید که خطرناک است! آنها طبق قرار قبلى به میعادگاه رفتند ناگاه دیدند که پیامبر فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام، را در پیش رو دارد، و على علیه السلام، و فاطمه علیها السلام، همراه او هستند و به آنها سفارش مى‏کند هر گاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید، مسیحیان هنگامى که این صحنه را مشاهده کردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خوددارى کرده، حاضر به «مصالحه» شدند و به شرایط «ذمه» و پرداختن مالیات (جزیه) تن در دادند.

 مباهله سند زنده‏اى براى عظمت اهل بیت علیهم السلام

مفسران و محدثان شیعه و غالب مفسران اهل تسنن تصریح کرده‏اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، نازل شده است و پیامبر تنها کسانى را که همراه خود به میعادگاه برد،فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام، و دخترش فاطمه سلام الله علیها و على علیه السلام، بودند، بنا بر این منظور از «ابناءنا» در آیه منحصراً «حسن و حسین»علیهما السلام، هستند، همانطور که منظور از «نساءنا» فاطمه سلام الله علیها، و منظور از «انفسنا» تنها على علیه السلام، بوده است و احادیث فراوانى در این زمینه نقل شده است.

قاضى نور اللَّه شوشترى در جلد سوم از کتاب نفیس «احقاق الحق» مى‏گوید:« مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که «ابناءنا» در آیه فوق اشاره به حسن و حسین علیهما السلام، و «نساءنا» اشاره به فاطمه علیها السلام، و «انفسنا» اشاره به  علی علیه السلام است.

سپس (در پاورقى کتاب مزبور) در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذکر شده‏اند که تصریح نموده‏اند آیه مباهله در باره اهل بیت علیهم السلام، نازل شده است، و نام آنها و مشخصات کتب آنها از صفحه 46 تا 76، مشروحا آورده شده است.

زمخشری نویسنده تفسیر «کشاف» که از بزرگان اهل تسنن است در ذیل آیه مى‏گوید:«این آیه قوى‏ترین دلیلى است که فضیلت اهل کساء را ثابت مى‏کند».

در کتاب «غایة المرام» از صحیح مسلم در باب «فضائل علی بن ابی طالب» نقل شده است که؛ روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت؛ چرا ابو تراب (علی علیه السلام) را سب و دشنام نمی‌گویی؟ گفت؛ از آن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، در باره علی علیه السلام، فرموده افتادم از این کار صرف نظر کردم...(یکی از آنها این بود که)،هنگامى که آیه مباهله نازل گردید پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم،تنها از فاطمه و حسن و حسین و على علیه السلام، دعوت کرد، و سپس فرمود:«اللهم هؤلاء اهلى»،خدایا! اینها خاصان نزدیک من‏اند...

خلاصه؛ مفسران و محدثان و مورخان شیعه عموما اتفاق نظر دارند که این آیة مبارکه در بارة اهل بیت علهم السلام، نازل شده است، و در تفسیر «نور الثقلین» روایات فراوانی در این زمینه نقل شده است.[3]


[1] . سورة آل عمران، آیه 61.

[2] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص 762.

[3] . تلخیص شده از تفسیرنمونه، ج2، ص 578.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/9/1:: 7:58 صبح     |     () نظر